کلمه جو
صفحه اصلی

محضض

لغت نامه دهخدا

محضض. [ م ُ ح َض ْ ض َ ] ( ع ص ) طلا ( طلی ) کرده شده به حضض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

محضض. [ م ُح َض ْ ض ِ ] ( ع ص ) برانگیزنده کسی را بر جنگ. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). برانگیزاننده. ( ناظم الاطباء ).

محضض . [ م ُ ح َض ْ ض َ ] (ع ص ) طلا (طلی ) کرده شده به حضض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


محضض . [ م ُح َض ْ ض ِ ] (ع ص ) برانگیزنده کسی را بر جنگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برانگیزاننده . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: