کمال یافتن . کمال گرفتن
کمال پذیرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کمال پذیرفتن. [ ک َ پ َ رُ ت َ ] ( مص مرکب ) کمال یافتن. کمال گرفتن. به حد تمامیت رسیدن :
اندرسفر بلند همی گردد آفتاب
اندرسفر کمال پذیرد همی قمر.
اندرسفر بلند همی گردد آفتاب
اندرسفر کمال پذیرد همی قمر.
امیرمعزی.
و رجوع به کمال یافتن و کمال گرفتن شود.کلمات دیگر: