کلمه جو
صفحه اصلی

عنظیه

لغت نامه دهخدا

( عنظیة ) عنظیة. [ ع َ ظَ ی َ ] ( ع مص ) شنوانیدن کسی را سخن بد. ( از منتهی الارب ) ( ازآنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || استهزاء کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ).

عنظیة. [ ع َ ظَ ی َ ] (ع مص ) شنوانیدن کسی را سخن بد. (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استهزاء کردن کسی را. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: