محصف. [ م ِ ص َ ] ( ع ص ) اسب بشتاب گذرنده یا برانگیزنده سنگریزه به سم یا گام خرد نهنده به جهت رفتن بشتاب. محصاف. ( منتهی الارب ).مُحصِف. ( آنندراج ). رجوع به محصاف و مُحصِف. شود.
محصف. [ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) اسب بشتاب گذرنده. مرد بشتاب گذرنده. || گام نزدیک نهنده. رجوع به احصاف شود. || کسی که رسن را استوار می بندد. ( از منتهی الارب ). کسی که ریسمان را محکم می تابد. ( ناظم الاطباء ). استوارتابنده رسن. ( آنندراج ). || کسی که جامه را نیک می بافد. ( از منتهی الارب ). آنکه نیکو می بافد. ( ناظم الاطباء ). استوارکننده کار. ( آنندراج ).
محصف. [ م ُ ص ِ ] ( ع ص ) اسب بشتاب گذرنده. مرد بشتاب گذرنده. || گام نزدیک نهنده. رجوع به احصاف شود. || کسی که رسن را استوار می بندد. ( از منتهی الارب ). کسی که ریسمان را محکم می تابد. ( ناظم الاطباء ). استوارتابنده رسن. ( آنندراج ). || کسی که جامه را نیک می بافد. ( از منتهی الارب ). آنکه نیکو می بافد. ( ناظم الاطباء ). استوارکننده کار. ( آنندراج ).