کلمه جو
صفحه اصلی

محضری

فارسی به انگلیسی

notarial, registered

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به محضر : سند محضری .
همدانی و شاعر نازک خیال صفوی

لغت نامه دهخدا

محضری . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به محضر.
- سند محضری ؛ سند که در دفترخانه ٔ اسناد رسمی و برطبق موازین قانونی تنظیم شود. رجوع به محضر شود.


محضری. [ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به محضر.
- سند محضری ؛ سند که در دفترخانه اسناد رسمی و برطبق موازین قانونی تنظیم شود. رجوع به محضر شود.

محضری. [ م َ ض َ ] ( اِخ ) همدانی و مشهور به ملا دروازه. شاعری نازک خیال از دوران صفویه است و مقارن تألیف تذکره نصرآبادی درگذشته است. این بیت از اوست :
عمرت به شب گذشت بیا محضری بگو
ای خان و مان خراب چه کردی به روز خویش.
و این بیت را نیز در جواب قصیده عرفی گفته است :
به بیقراری عاشق به وعده گاه وصال
به اضطراب دل از شوق آمد یار.
( تذکره نصرآبادی ص 325 ).

محضری . [ م َ ض َ ] (اِخ ) همدانی و مشهور به ملا دروازه . شاعری نازک خیال از دوران صفویه است و مقارن تألیف تذکره ٔ نصرآبادی درگذشته است . این بیت از اوست :
عمرت به شب گذشت بیا محضری بگو
ای خان و مان خراب چه کردی به روز خویش .
و این بیت را نیز در جواب قصیده ٔ عرفی گفته است :
به بیقراری عاشق به وعده گاه وصال
به اضطراب دل از شوق آمد یار.

(تذکره ٔ نصرآبادی ص 325).




کلمات دیگر: