کلمه جو
صفحه اصلی

محشیه

لغت نامه دهخدا

( محشیة ) محشیة. [ م ُ ح َش ْ شی ی َ ] ( ع ص ) خرگوش تاسه برافکن سگان بدویدن : ارنب محشیه. ( منتهی الارب ). خرگوشی که سگان را در دویدن به تاسه افکند. ( ناظم الاطباء ).

محشیة. [ م ُ ح َش ْ شی ی َ ] (ع ص ) خرگوش تاسه برافکن سگان بدویدن : ارنب محشیه . (منتهی الارب ). خرگوشی که سگان را در دویدن به تاسه افکند. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: