محقب. [ م ُ ق َ ] ( ع اِ ) روباه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
محقب. [ م ُ ق ِ ] ( ع ص ) فصل خشک و بی باران. ( ناظم الاطباء ). || آن که در کان چیزی نیابد. || سواری که در ترک خود چیزی بندد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || تنگ بندنده بر شتر. ( آنندراج ). || آنکه کسی را در ردیف خود کند در سواری. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). آنکه پس خود سوار کند کسی را بر شتر. ( آنندراج ).
محقب. [م ُ ق َ ] ( ع ص ) شتر تنگ بربسته. || درحقبه نهاده. ( از منتهی الارب ). || آن که در سواری ردیف کسی باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).
محقب. [ م ُ ق ِ ] ( ع ص ) فصل خشک و بی باران. ( ناظم الاطباء ). || آن که در کان چیزی نیابد. || سواری که در ترک خود چیزی بندد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || تنگ بندنده بر شتر. ( آنندراج ). || آنکه کسی را در ردیف خود کند در سواری. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). آنکه پس خود سوار کند کسی را بر شتر. ( آنندراج ).
محقب. [م ُ ق َ ] ( ع ص ) شتر تنگ بربسته. || درحقبه نهاده. ( از منتهی الارب ). || آن که در سواری ردیف کسی باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).