نفوه. [ ن ُ ] ( ع مص ) سست و بددل گردیدن بعد قوت و دلیری. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). سست دل گردیدن کسی پس از دلیری. ( ناظم الاطباء ). سست دل و ترسو شدن. ( از اقرب الموارد ). || ذلیل و رام گردیدن سپس سختگی و درشتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ذلیل شدن شتر بعد از صعوبت آن. ( از اقرب الموارد ).
نفوه
لغت نامه دهخدا
نفوة. [ ن َف ْ وَ ] (ع اِ) چیز بلایه و ردی . (از منتهی الارب ). زبونترین جزء از هر چیزی . (ناظم الاطباء). نفاوةالشی ٔ و نفوته ؛ ردیه و بقیته ؛ ردی و وامانده از هرچیز. (از اقرب الموارد). نفاة. نفاء. نفاوة. (منتهی الارب ). نِفوَة. (ناظم الاطباء). رجوع به نفاة شود.
نفوة. [ ن ِف ْ وَ ] (ع اِ) نَفوَة. (متن اللغة) (ناظم الاطباء). رجوع به نَفوَة شود. || رانده شده و دورکرده شده . (ناظم الاطباء). نفی . نفایة. نفاة. نفاء. نفاوة. نَفوَة. (متن اللغة). رجوع به نفاة شود.
کلمات دیگر: