کلمه جو
صفحه اصلی

نقاف

لغت نامه دهخدا

نقاف. [ ن ِ ] ( ع ص )رجل نقاف ؛ مرد دوراندیش هوشیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرد باتدبیر صاحب نظر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). || ( اِ ) نقاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) شمشیر بر سر یکدیگر زدن و یکدیگر را سرشکستن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). مناقفة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مناقفة شود.

نقاف. [ ن َق ْ قا ] ( ع ص ) مرد دوراندیش پایان کار نگرنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || خواهنده به ستوه آرنده یا حریص بر سؤال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سائل مبرم یا حریص بر سؤال.( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). و هی نقافة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || دزدی که هر چه به دستش رسد برباید. ( از اقرب الموارد ). هر آن دزدی که برباید هر چه بر آن قادر گردد. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || تراشنده چوب. نحات خشب. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ).

نقاف . [ ن َق ْ قا ] (ع ص ) مرد دوراندیش پایان کار نگرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خواهنده ٔ به ستوه آرنده یا حریص بر سؤال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سائل مبرم یا حریص بر سؤال .(از اقرب الموارد) (از المنجد). و هی نقافة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دزدی که هر چه به دستش رسد برباید. (از اقرب الموارد). هر آن دزدی که برباید هر چه بر آن قادر گردد. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || تراشنده ٔ چوب . نحات خشب . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد).


نقاف . [ ن ِ ] (ع ص )رجل نقاف ؛ مرد دوراندیش هوشیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد باتدبیر صاحب نظر. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || (اِ) نقاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) شمشیر بر سر یکدیگر زدن و یکدیگر را سرشکستن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مناقفة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مناقفة شود.



کلمات دیگر: