کلمه جو
صفحه اصلی

صعالیک

لغت نامه دهخدا

صعالیک. [ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صُعلوک. ( منتهی الارب ) : قرب سه هزار سوار مرد از صعالیک و مفسدان آن طایفة... بقتل آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 75 ). رجوع به صعلوک شود.
- خان الصعالیک ؛ موضعی بوده است در سامرا ( سرمن رای ) که چون یحیی بن هرثمةبن اعین امام هادی علی بن محمد ( ع ) را بسعایت عبداﷲبن محمد و به امر متوکل از مدینه به سامرا برد در آن مکان که موضعی ناخوش بود فرود آورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 96 شود.

دانشنامه عمومی

صعالیک نامی است که بر گروهی از دلیران و عیّاران عرب گفته می شد که علیه زندگی اجتماعی خود شورش کرده و قبیله خود را ترک نمودند. آنان در بیابان ها می زیستند و با راهزنی و غارتگری از کاروان های ثروتمندان به یاری فقیران می شتافتند. برخی از آنان به بخشش و شجاعت شهرت یافتند. گروهی از شاعران صعالیک نیز در ادبیات عربی برجسته اند. نام های صعالیک از نام های غریب عربی یا جاهلی بوده است.
یعلی احول از شاعران نخستین صعلوکی بود. او را دزدی دلیر و اوباش گری ولگرد وصف کرده اند که صعالیک و اوباش قبیلهٔ أزد را گرد می آورد تا آنان را برای حمله به سکونتگاه های دیگر قبیله های عرب به شور بیاورد و در راه های پیادگان راهزنی کنند. امیر مکه، نافع بن علقمه او را بازداشت کرد و به دستور عبدالملک بن مروان زندانی شد.


کلمات دیگر: