کلمه جو
صفحه اصلی

جرفاسی

لغت نامه دهخدا

جرفاسی. [ ج ِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به جرفاس که نام مردی است و اعین جرفاسی بدو منسوب است. ( از لباب الانساب ). و رجوع به جرفاسی و ( اعین ) شود.

جرفاسی. [ ج ِ ] ( اِخ ) اعین. مولای ابن جرفاس است. وی از روات بود و از حسن روایت کرد و ابوعقیل شاهین حاجب مروزی از او روایت داشت. ( از لباب الانساب ).

جرفاسی . [ ج ِ ] (اِخ ) اعین . مولای ابن جرفاس است . وی از روات بود و از حسن روایت کرد و ابوعقیل شاهین حاجب مروزی از او روایت داشت . (از لباب الانساب ).


جرفاسی . [ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به جرفاس که نام مردی است و اعین جرفاسی بدو منسوب است . (از لباب الانساب ). و رجوع به جرفاسی و (اعین ) شود.



کلمات دیگر: