کاردان، کار آزموده، شایسته، کسی که کارهارابخوبی انجام بدهد، چیزیکه بکار آیدوسودمندباشد ( کار آمد ) آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد
فرهنگ معین
( کارآمد ) (مَ ) (ص مف . ) شایسته ، کاردان .
لغت نامه دهخدا
( کارآمد ) کارآمد. [ م َ ] ( ن مف مرکب ) آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد. آنکه کار داند، گوئیم : مردی یا زنی کارآمد است : بجز فرهاد کورا تیشه آخر بکار آمد به این فرزانه ده یک مرد کارآمد نمی آید.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| شی قابل استعمال.
فرهنگ عمید
( کارآمد ) ١. کاردان، کارآزموده، شایسته، کسی که کارها را به خوبی انجام می دهد. ٢. چیزی که به کار آید و سودمند باشد.
پیشنهاد کاربران
من از کار هایی که انجام دادید بسیار ممنون بودم و من راضی هستم اما فقط کاشکی که شما یک معنی معین داشتید یا همان تک یک معنی تک. خیلی ممنون.