لغتی است در تهامه
تهمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تهمة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) لغتی است در تهامة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تهمة. [ ت َ هََ م َ ] (ع اِ) بدبوئی گوشت . یقال : فی اللحم تهمة. || زمین که از آن به سی دریا فرودآیند. تهم مثله کانهما مصدران من تهامة لأَن التهائم متصوبة الی البحر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تهمة. [ت ُ هََ م َ / ت ُ م َ ] (ع اِ) (از «وهَ م ») بدگمانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسم است از اتهام . ج ، تهمات و تهم . (از اقرب الموارد). رجوع به تهمت شود.
گویش مازنی
/tahme/ بخار
بخار
پیشنهاد کاربران
تُهْمَةٌ
المعنى: جذ. : ( وهـم ) | ( اِسْمٌ مِنَ الاتِّهَامِ ) . "أُلْصِقَتْ بِهِ تُهْمَةٌ هُوَ بَرئٌ مِنْهَا": مَا یُتَّهَمُ بِهِ الْمَرْءُ مِنْ فِعْلٍ إلَى أنْ یَثْبُتَ اتَّهَامُهُ أوْ بَرَاءتُهُ.
تهمه در واقع همان تهمت و اتهام است که بعضا افرادبه موجب گناهی و یا خطایی در معرض آن قرار میگیرندو معمولا دادگاه به آن رسیدگی می کند که یا اتهام آنها اثبات و یا تبرئه و بی گناه شناخته می شوند.
المعنى: جذ. : ( وهـم ) | ( اِسْمٌ مِنَ الاتِّهَامِ ) . "أُلْصِقَتْ بِهِ تُهْمَةٌ هُوَ بَرئٌ مِنْهَا": مَا یُتَّهَمُ بِهِ الْمَرْءُ مِنْ فِعْلٍ إلَى أنْ یَثْبُتَ اتَّهَامُهُ أوْ بَرَاءتُهُ.
تهمه در واقع همان تهمت و اتهام است که بعضا افرادبه موجب گناهی و یا خطایی در معرض آن قرار میگیرندو معمولا دادگاه به آن رسیدگی می کند که یا اتهام آنها اثبات و یا تبرئه و بی گناه شناخته می شوند.
کلمات دیگر: