کلمه جو
صفحه اصلی

ویختن

لغت نامه دهخدا

ویختن. [ ت َ ] ( مص ) ویزیدن. بیختن. غربال کردن : همه را بکوبند و بویزند و به انگبین بسرشند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به بیختن شود.

پیشنهاد کاربران

به گمان می رسد که ویختن و بیختن جدای از هم هستند. ویختن ( ویز - ) دارای چیم جنباندن است و بیختن ( بیز - ) دارای چیم غربال کردن. اَویختن یا آویختن که با بند کردن و دار کشیدن و . . . همراه است دارای چیم آویزان کردن است که به گونه ای پَدیرَگ ( علیه ) و جود ( ضدّ ) جُنباندن و ویختن است.


کلمات دیگر: