کلمه جو
صفحه اصلی

فطیره

عربی به فارسی

کلوچه قيمه دار يا ميوه دارکه سرخ کنند , خاگينه گوشت دار , پاره , خرده , خردکردن , قطعه قطعه کردن , تلف کردن , هدر کردن , نان ساجي , نان شيرين و پهن (مثل کلوچه) , کلا غ زنگي , کلا غ جاره , ادم ناقلا , جانورابلق , کلوچه گوشت پيچ , کلوچه ميوه دارپاي , چيز اشفته ونامرتب , درهم ريختن , ترش مزه , تند , زننده , ترش , مزه غوره , زن هرزه , نان شيريني مربايي


لغت نامه دهخدا

( فطیرة ) فطیرة. [ ف َ رَ ] ( ع اِ ) گوسپندی که بروز عید کشند. ( منتهی الارب ). گوسپندی که روز فطر کشند. فطورة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به فطورة شود.

فطیرة. [ ف َ رَ ] (ع اِ) گوسپندی که بروز عید کشند. (منتهی الارب ). گوسپندی که روز فطر کشند. فطورة. (از اقرب الموارد). رجوع به فطورة شود.


پیشنهاد کاربران

کیک


کلمات دیگر: