کلمه جو
صفحه اصلی

گم بودگی

فرهنگ فارسی

۱ - حالت گم بوده . ۲ - حیرانی سرگردانی : و از پس ایشان تاریکیها و شبهتهائ ایشان نتوانند که از گم بودگی خود بیرون آیند چون کسی که پیش و پس اوسدی باشد . ۳ - هراسان بودن .

لغت نامه دهخدا

گم بودگی. [ گ ُ دَ / دِ ]( حامص مرکب ) هراسان شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

گمراهی، ضلالت


کلمات دیگر: