کلمه جو
صفحه اصلی

نشار

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) این کلمه مکرردردیوان مسعود سعد آمده وظاهرابمعنی خسته وکوفته ومانند آنست : کرده اندم خدای ناترسان دریکی زاویه زحبس نشار. ( مسعودسعد.۲۸۴ ) برفرازکوههاکردندیک لحظه درنگ درمضیق غارهاماندندیک ساعت نشار. ( مسعودسعد.۲ ) ۱۷۱ - ( اسم ) دراین بیت ( اگرضبط صحیح باشد ) بمعنی ضربت وکوبش آمده : مغزهاشان رانشاری دادازبرنده تیغ خانه هاشان رابساطی کردازسوزنده نار. ( مسعودسعد.۱۷۱ )

دانشنامه عمومی

محمد افندی حمدی دمیاطی، معروف به نَشار. از شاعران مصری بود. او از نخستین شاعران نسل نو جنبش ادبی در مصر بود.
دیوان میوه های اندیشه (ثمرات الأفکار)
زن در اسلام (المرأة فی الإسلام)
آثار او عبارتند از:
نشار در دمیاط به دنیا آمد و پدر او نیز شاعر بود.

پیشنهاد کاربران

سایه جا - سایه سار در زبان کهن تاجیکی


کلمات دیگر: