کلمه جو
صفحه اصلی

کردکندی

لغت نامه دهخدا

کردکندی . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . کوهستانی و معتدل است و 145 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کردکندی . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . کوهستانی و معتدل است و 379 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کردکندی . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر است و 635 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


کردکندی . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. کوهستانی و معتدل است و 159 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کردکندی. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد. جلگه و سردسیر است و 1350 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کردکندی. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان. کوهستانی و سردسیر است و 635 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

کردکندی. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل. کوهستانی و معتدل است و 457 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کردکندی. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گِرِمی شهرستان اردبیل. جلگه ای و گرمسیر است و 165 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کردکندی. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه. کوهستانی و معتدل است و 379 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کردکندی. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. کوهستانی و معتدل است و 159 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کردکندی. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. کوهستانی و معتدل است و 145 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کردکندی . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گِرِمی شهرستان اردبیل . جلگه ای و گرمسیر است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کردکندی . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل . کوهستانی و معتدل است و 457 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کردکندی . [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد. جلگه و سردسیر است و 1350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


دانشنامه عمومی

کردکندیممکن است به یکی از موارد زیر اشاره کند:
کردکندی (شاهین دژ)
کردکندی (گرمی)

پیشنهاد کاربران

ساکنان این روستا به نظر می رسد شعبه ای از جمعیت شاهسون یا ایلسون فعلی باشند که بیش از دویست سال است در این منطقه یک جا نشینی را انتخاب و ساکن شده اند اما حالا چرا کردکند نامیده میشوند ممکن است تیره های ابتدایی این قوم مهاجران کوچ کرده از مناطق کردنشین باشند که در ایران از زمان صفویان به این طرف معمول بوده است. شاید هم به دلیل اختلاف این قوم با کردهای ساکن در کردستان بر سر حدود زمین و مذهب تسنن و تشیع و. . . به اینجا آمده باشند.

بنده از اهالی این روستامیباشم، دراصل اسم این روستا ( زاللی کندی ) هست. لازم به ذکر هست که، ( زاللی ) اسم یک طایفه ای ( تورک ) هست که از زمانهای خیلی قدیم دراین روستا سکونت دارند، پس بنابراین کلمه ( کورد ) رو باید ازاسم این روستا حذف کردچون با تاریخ این روستا همخوانی ندارد.

ساکنان این روستا زمان قدیم از کردهای قرباغ بود آن مان از قره باغ تعبید شدن اومدن این روستا را بنا کردن اسمش شده روستای کردکندی ا
که قبلا روستا سمت شمال همین روستا بود که الان تبدیل به خرابه شده آثار باستانی که از همان خرابه دراومده تاریخ ۴۰۰ صد سال پیش است


کلمات دیگر: