گنج افشانی : چون خلفا گنج فشانی کنی تاج دهی تخت ستانی کنی . ( نظامی )
گنج فشانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گنج فشانی. [ گ َف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) پراکندن گنج و پول و زر و سیم بین مردمان. بخشندگی :
من که چو گل گنج فشانی کنم
دعوی پیری به جوانی کنم.
تاج دهی تخت ستانی کنی.
من که چو گل گنج فشانی کنم
دعوی پیری به جوانی کنم.
نظامی.
چون خلفا گنج فشانی کنی تاج دهی تخت ستانی کنی.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
گنج فشانی : بذل و بخشش
کلمات دیگر: