انتش
برافراشته
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
برافراشته
فرهنگ فارسی
افراخته بلند کرده شده .
لغت نامه دهخدا
برافراشته. [ ب َ اَ ت َ /ت ِ ] ( ن مف مرکب ) افراخته. افراشته. بلندکرده شده. بالابرده : هدف ؛ هرچیزی بلند و برافراشته از بنا و ریگ توده و کوه و پشته و مانند آن. ( منتهی الارب ). || مشید. ساخته. ساخته شده. رجوع به افراشته شود.
واژه نامه بختیاریکا
جیت؛ وا کل
چُک و رُک
چُک و رُک
پیشنهاد کاربران
افراشته شده ، بالا برده
بالا برده، بلند شده،
بالابرده٬پرچمی که بالابرده شده باشد ۰
بالا، پابرجا
بلند کردن
بلند کرده
بالابرده
بلند شده، بالابرده
وسیله ای برای به حرکت درآوردن کشتی یا قایق
بالا برده ٬ پرچمی که بالا برده شده باشد
معلا
بالا آمده
سربلند
درحرکت
بالا برده، بالاگرفته شده
بلند شده
بالا گرفته شده
بلند شده بالاآورده
سر بر آسمان کشیده
برافراشته یعنی:بادبان های برافراشته
برافراشته.
بالا برده شده
معنی ان در درس پنجم
درس رهایی از قفس
معنی
کلمه ی برا فراشته
درس رهایی از قفس
معنی
کلمه ی برا فراشته
افراشته، افراخته
بر افراشته یعنی اویزان شده
کلمات دیگر: