کلمه جو
صفحه اصلی

بزگر

فرهنگ فارسی

بز که بمرض گری مبتلی باشد بز جرب دار .

لغت نامه دهخدا

بزگر. [ ب ُ گ َ ] ( ص مرکب ) کسی که میش نر جنگی را بجنگاند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).، بز گر. [ ب ُ زِ گ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بز که بمرض گری مبتلی باشد. بز جرب دار.
- امثال :
بز گر از سرچشمه آب می خورد.

بزگر. [ ب ُ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که میش نر جنگی را بجنگاند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).


پیشنهاد کاربران

یک بزِ گر، گله را گر می کند

همانند سیب گندیده ایکه، یک جعبه سیب سالم را گندیده کند.
ویا:
آدم منحرفی که، درجمعی، همه را منحرف کند!


کلمات دیگر: