bon appetite
نوش جان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
چیزی که ممد و مقوی حیات باشد یا مرغوب و محبوب جان . یا به صورت خطاب و دعا : گوارا باد . هنیئا . هنیئا مریئا . گوارای وجود . نوش . گوارا . سازگار وجود.
از بلاد فارس است . شهری است در فارس و آن مشتمل بر نوشجان بالا و نوش جان پائین است و مردمش بعضی مجوس بعضی مانوی زندیق باشند .
از بلاد فارس است . شهری است در فارس و آن مشتمل بر نوشجان بالا و نوش جان پائین است و مردمش بعضی مجوس بعضی مانوی زندیق باشند .
نوش
لغت نامه دهخدا
نوش جان. [ ش ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی که ممد و مقوی حیات باشد یامرغوب و محبوب جان. ( آنندراج ). || ( صوت مرکب ) به صورت خطاب و دعا، گوارا باد! هنیئاً! هنیئاً مریئاً! گوارای وجود! ( یادداشت مؤلف ). نوش ! گوارا! سازگار وجود! عبارتی است که می گساران خطاب بدانکه به شادی و سلامتی یاران پیاله بر لب برده است ، گویند.
- نوش جان بودن :
ستم لطف است اگر پای محبت در میان باشد
دل از دست تو زخمی خورد گفتم نوش جان باشد.
- || گاه این عبارت به مزاح و طعنه در مفهوم مخالفش به کار رود، گویند: صد تازیانه نوش جان کرد، کتک حسابی نوش جان کرد، چنداردنگی نوش جان کرد :
تلخی که نوش جان کنی آن را شود شکر
نیشی که در جگر شکنی نوش می شود.
- نوش جان بودن :
ستم لطف است اگر پای محبت در میان باشد
دل از دست تو زخمی خورد گفتم نوش جان باشد.
فطرت ( از آنندراج ).
- نوش جان کردن ؛ به صورت دعا، خوردن. ( یادداشت مؤلف ). نوش کردن. به شادی و سلامت و گوارائی ، مشروبی آشامیدن یا غذائی خوردن. به رغبت و میل خوردن.- || گاه این عبارت به مزاح و طعنه در مفهوم مخالفش به کار رود، گویند: صد تازیانه نوش جان کرد، کتک حسابی نوش جان کرد، چنداردنگی نوش جان کرد :
تلخی که نوش جان کنی آن را شود شکر
نیشی که در جگر شکنی نوش می شود.
صائب ( از آنندراج ).
، نوشجان. ( اِخ ) از بلاد فارس است. ( از سمعانی ). شهری است در فارس ( از معجم البلدان )، و آن مشتمل بر نوشجان بالا و نوش جان پائین است و مردمش بعضی مجوس بعضی مانوی زندیق باشند . ( ابن الفقیه از یادداشت مؤلف ).نوش جان . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی که ممد و مقوی حیات باشد یامرغوب و محبوب جان . (آنندراج ). || (صوت مرکب ) به صورت خطاب و دعا، گوارا باد! هنیئاً! هنیئاً مریئاً! گوارای وجود! (یادداشت مؤلف ). نوش ! گوارا! سازگار وجود! عبارتی است که می گساران خطاب بدانکه به شادی و سلامتی یاران پیاله بر لب برده است ، گویند.
- نوش جان بودن :
ستم لطف است اگر پای محبت در میان باشد
دل از دست تو زخمی خورد گفتم نوش جان باشد.
- نوش جان کردن ؛ به صورت دعا، خوردن . (یادداشت مؤلف ). نوش کردن . به شادی و سلامت و گوارائی ، مشروبی آشامیدن یا غذائی خوردن . به رغبت و میل خوردن .
- || گاه این عبارت به مزاح و طعنه در مفهوم مخالفش به کار رود، گویند: صد تازیانه نوش جان کرد، کتک حسابی نوش جان کرد، چنداردنگی نوش جان کرد :
تلخی که نوش جان کنی آن را شود شکر
نیشی که در جگر شکنی نوش می شود.
- نوش جان بودن :
ستم لطف است اگر پای محبت در میان باشد
دل از دست تو زخمی خورد گفتم نوش جان باشد.
فطرت (از آنندراج ).
- نوش جان کردن ؛ به صورت دعا، خوردن . (یادداشت مؤلف ). نوش کردن . به شادی و سلامت و گوارائی ، مشروبی آشامیدن یا غذائی خوردن . به رغبت و میل خوردن .
- || گاه این عبارت به مزاح و طعنه در مفهوم مخالفش به کار رود، گویند: صد تازیانه نوش جان کرد، کتک حسابی نوش جان کرد، چنداردنگی نوش جان کرد :
تلخی که نوش جان کنی آن را شود شکر
نیشی که در جگر شکنی نوش می شود.
صائب (از آنندراج ).
دانشنامه عمومی
نوش جان (ترانه). نوش جان (فرانسوی: Bon Appétit) نام ترانه ای از کیتی پری به همراهی گروه موسیقی هیپ هاپ میگوس است. این ترانه در سبک دنس پاپ با محتوای جنسی است که در ۲۸ آوریل ۲۰۱۷ منتشر شد.
دنس پاپ
ترپ استپ-موسیقی پاپ
دنس پاپ
ترپ استپ-موسیقی پاپ
wiki: نوش جان (ترانه)
پیشنهاد کاربران
Bon appetit
عبارت فرانسوی که در انگلیسی کاربرد دارد
عبارت فرانسوی که در انگلیسی کاربرد دارد
Bon appetit
Enjoy your meal
Enjoy your meal نوش جان یا میتونید از عبارات و افعال دیگر به جای your استفاده کنین
Enjoy it
tasr well
Bon appetit یه عبارت فرانسوی به معنای نوش جان هست که تو انگلیسی ام استفاده میشه همچنین از enjoy your meal هم میشه استفاده کرد
Let's dig in ( or 'dig in'
نوش جان. تورکی است. چون اگر فارسی بود. نوش معنای نوشیدن می داد. نوشیدن جان می شد.
میشه بُین اَپِتیت
Drink of life
گوارایت باد
کلمات دیگر: