کلمه جو
صفحه اصلی

رواع

فرهنگ فارسی

ترس حرب جنگ

لغت نامه دهخدا

رواع. [ رُ ] ( ع مص ) بازگردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بازگشتن به موضع خود. ( از معجم متن اللغة ). || ترساندن. || ترسیدن. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). رَوع. ( معجم متن اللغة ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رُؤوع. ( معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رَوع و رؤوع شود.

رواع. [ رُ ] ( ع اِ ) ترس. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از معجم متن اللغة ). || حرب. ( تاج العروس ) ( از معجم متن اللغة ). جنگ.

رواع . [ رُ ] (ع اِ) ترس . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از معجم متن اللغة). || حرب . (تاج العروس ) (از معجم متن اللغة). جنگ .


رواع . [ رُ ] (ع مص ) بازگردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بازگشتن به موضع خود. (از معجم متن اللغة). || ترساندن . || ترسیدن . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). رَوع . (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رُؤوع . (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به رَوع و رؤوع شود.



کلمات دیگر: