علی سبزواری . [ ع َ ی ِ س َ زِ ] (اِخ ) (سید...) وی نواده ٔ میرشمس الدین نقیب الاشراف سبزوار بود و در قرن 11 هَ . ق . میزیست . او را بعضی اشعار است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 758 از تذکره ٔ نصرآبادی فصل پنجم ص 97).
علی سبزواری
لغت نامه دهخدا
علی سبزواری . [ ع َ ی ِ س َ زِ ] (اِخ )ابن محمدبن علی بن حسین بن عبدالصمد تمیمی نیشابوری سبزواری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی تمیمی شود.
علی سبزواری . [ ع َی ِ س َ زِ ] (اِخ ) مؤید سربداری (خواجه ...). آخرین از امرای سربداری . رجوع به علی مؤید سبزواری شود.
علی سبزواری. [ ع َ ی ِ س َ زِ ] ( اِخ ) ( سید... ) وی نواده میرشمس الدین نقیب الاشراف سبزوار بود و در قرن 11 هَ. ق. میزیست. او را بعضی اشعار است. ( از الذریعه آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 758 از تذکره نصرآبادی فصل پنجم ص 97 ).
علی سبزواری. [ ع َ ی ِ س َ زِ ] ( اِخ )ابن محمدبن علی بن حسین بن عبدالصمد تمیمی نیشابوری سبزواری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی تمیمی شود.
علی سبزواری. [ ع َی ِ س َ زِ ] ( اِخ ) مؤید سربداری ( خواجه... ). آخرین از امرای سربداری. رجوع به علی مؤید سبزواری شود.
علی سبزواری. [ ع َ ی ِ س َ زِ ] ( اِخ )ابن محمدبن علی بن حسین بن عبدالصمد تمیمی نیشابوری سبزواری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی تمیمی شود.
علی سبزواری. [ ع َی ِ س َ زِ ] ( اِخ ) مؤید سربداری ( خواجه... ). آخرین از امرای سربداری. رجوع به علی مؤید سبزواری شود.
کلمات دیگر: