شنقلة. [ ش َ ق َ ل َ ] (ع مص ) بیرون آوردن دراهم در مطالبه . (از اقرب الموارد). منتهی الارب در «ش ن ف ل » آورده است . رجوع به شنفلة شود.
شنقله
لغت نامه دهخدا
شنقلة. [ ش ُ ق ُ ل َ ] (ع اِ) رنگی از رنگهای اسب . (یادداشت مؤلف ).
( شنقلة ) شنقلة. [ ش ُ ق ُ ل َ ] ( ع اِ ) رنگی از رنگهای اسب. ( یادداشت مؤلف ).
شنقلة. [ ش َ ق َ ل َ ] ( ع مص ) بیرون آوردن دراهم در مطالبه. ( از اقرب الموارد ). منتهی الارب در «ش ن ف ل » آورده است. رجوع به شنفلة شود.
شنقلة. [ ش َ ق َ ل َ ] ( ع مص ) بیرون آوردن دراهم در مطالبه. ( از اقرب الموارد ). منتهی الارب در «ش ن ف ل » آورده است. رجوع به شنفلة شود.
کلمات دیگر: