علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی . مشهور به ابن وفا و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قرشی شود.
علی شاذلی
لغت نامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) دمشقی حنفی . مشهور به درویش . رجوع به علی دمشقی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ](اِخ ) ابن عمربن علی بن حسام الدین أبوصیری حنفی شاذلی . مشهور به ابن بتنونی . رجوع به علی بتنونی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ] (اِخ ) ابن محسن صعیدی مالکی شاذلی وفایی . مشهور به رمیلی و مکنی به ابوصلاح . رجوع به علی رمیلی شود.
علی شاذلی . [ ع َی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عمر قرشی شاذلی . مکنی به ابوالحسن . او راست : المنامات ، که خوابهای مشایخ را در آن جمعآوری کرده است . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1845).
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی. رجوع به علی یشرطی شود.
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن حجازی بن محمد بیومی حسنی ادریسی شاذلی شافعی خلوتی دمرداشی احمدی. رجوع به علی بیومی شود.
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن عبدالقادربن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن امین علوی اندلسی جزائری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود.
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالجبار شاذلی ضریر. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به شاذلی و علی بن عبداﷲبن... شود.
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن عطیةبن حسن بن محمدبن حداد هیتی حمومی شافعی. رجوع به علوان حموی شود.
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن عمربن ابراهیم قرشی صوفی شاذلی. وی متصوف و از اهالی یمن بود. درسال 755 هَ. ق. در قرشیةالسفلی واقع در وادی رمع از نواحی زبید متولد شد. سپس مدتی در قدس بسر برد و آنگاه به مصر رفت و به طریقه شاذلیة در تصوف پیوست وبه یمن بازگشت. و شهرهای ایران و حبشه را نیز سیاحت کرد و در بازگشت به موطن خویش در «مخا» مسکن گزید ودر آنجا خانه هایی برای خود و برای مهمانان خویش بساخت و در سال 828 هَ. ق. در همان شهر درگذشت. «باب شاذلی » در این شهر به وی منسوب است. ( از اعلام زرکلی از نزهةالجلیس ج 2 ص 163 و الضوء اللامع ج 5 ص 263 ).
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ]( اِخ ) ابن عمربن علی بن حسام الدین أبوصیری حنفی شاذلی. مشهور به ابن بتنونی. رجوع به علی بتنونی شود.
علی شاذلی. [ ع َی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن عمر قرشی شاذلی. مکنی به ابوالحسن. او راست : المنامات ، که خوابهای مشایخ را در آن جمعآوری کرده است. ( از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1845 ).
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ] ( اِخ ) ابن محسن صعیدی مالکی شاذلی وفایی. مشهور به رمیلی و مکنی به ابوصلاح. رجوع به علی رمیلی شود.
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی منوفی شود.
علی شاذلی. [ ع َ ی ِ ذِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی. مشهور به ابن وفا و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) (درویش ...) ابن محمد دمشقی شاذلی حنفی . رجوع به علی دمشقی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد کیزانی حموی شاذلی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حموی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن حجازی بن محمد بیومی حسنی ادریسی شاذلی شافعی خلوتی دمرداشی احمدی . رجوع به علی بیومی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالجبار شاذلی ضریر. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به شاذلی و علی بن عبداﷲبن ... شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن امین علوی اندلسی جزائری مالکی شاذلی . رجوع به علی اندلسی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عطیةبن حسن بن محمدبن حداد هیتی حمومی شافعی . رجوع به علوان حموی شود.
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عمربن ابراهیم قرشی صوفی شاذلی . وی متصوف و از اهالی یمن بود. درسال 755 هَ . ق . در قرشیةالسفلی واقع در وادی رمع از نواحی زبید متولد شد. سپس مدتی در قدس بسر برد و آنگاه به مصر رفت و به طریقه ٔ شاذلیة در تصوف پیوست وبه یمن بازگشت . و شهرهای ایران و حبشه را نیز سیاحت کرد و در بازگشت به موطن خویش در «مخا» مسکن گزید ودر آنجا خانه هایی برای خود و برای مهمانان خویش بساخت و در سال 828 هَ . ق . در همان شهر درگذشت . «باب شاذلی » در این شهر به وی منسوب است . (از اعلام زرکلی از نزهةالجلیس ج 2 ص 163 و الضوء اللامع ج 5 ص 263).
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی منوفی شود.