کلمه جو
صفحه اصلی

علی سحیمی

لغت نامه دهخدا

علی سحیمی. [ ع َ ی ِ س ُ ح َ ] ( اِخ ) ابن شیبان بن محرزبن عمروبن عبداﷲبن عمروبن عبدالعزیزبن سحیم حنفی سحیمی یمامی. مکنی به ابویحیی. وی یکی از اعضای وفد بنی حیفه بود که با پیغمبر ( ص ) بیعت کردند. و او را احادیثی است که بخاری در «الادب المفرد» آورده است. ( از الاصابه ابن حجر ج 4 قسم اول ).

علی سحیمی. [ ع َ ی ِ س ُ ح َ ] ( اِخ ) ابن طاق بن منذربن قیس بن عمربن عبداﷲبن عمربن عبدالعزی بن سحیم حنفی سحیمی یمامی. ابن حبان وی را از صحابه دانسته است. و ابوداود و ترمذی و نسائی حدیثی از وی روایت کرده اند. ( از الاصابه ابن حجر ج 4 قسم اول ).

علی سحیمی . [ ع َ ی ِ س ُ ح َ ] (اِخ ) ابن شیبان بن محرزبن عمروبن عبداﷲبن عمروبن عبدالعزیزبن سحیم حنفی سحیمی یمامی . مکنی به ابویحیی . وی یکی از اعضای وفد بنی حیفه بود که با پیغمبر (ص ) بیعت کردند. و او را احادیثی است که بخاری در «الادب المفرد» آورده است . (از الاصابه ٔ ابن حجر ج 4 قسم اول ).


علی سحیمی . [ ع َ ی ِ س ُ ح َ ] (اِخ ) ابن طاق بن منذربن قیس بن عمربن عبداﷲبن عمربن عبدالعزی بن سحیم حنفی سحیمی یمامی . ابن حبان وی را از صحابه دانسته است . و ابوداود و ترمذی و نسائی حدیثی از وی روایت کرده اند. (از الاصابه ٔ ابن حجر ج 4 قسم اول ).



کلمات دیگر: