کلمه جو
صفحه اصلی

فیلخانه

فارسی به انگلیسی

elephant-stable

لغت نامه دهخدا

فیلخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) پیلخانه . (فرهنگ فارسی معین ). جایی که در آن پیل ها را نگهداری می کنند. پیل بند. فیلبند : گوسفند از بیم آتش خود را در فیلخانه افکند. (سندبادنامه ). رجوع به فیل بند شود.


فیلخانه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی از بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور که دارای 265 سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فیلخانه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند از بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور که دارای 35 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فیلخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) پیلخانه. ( فرهنگ فارسی معین ). جایی که در آن پیل ها را نگهداری می کنند. پیل بند. فیلبند : گوسفند از بیم آتش خود را در فیلخانه افکند. ( سندبادنامه ). رجوع به فیل بند شود.

فیلخانه. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی از بخش حومه شهرستان نیشابور که دارای 265 سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فیلخانه. [ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ریوند از بخش حومه شهرستان نیشابور که دارای 35 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

فیلخانه (نیشابور)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان فضل قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۴۸ نفر (۴۰خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: