کلمه جو
صفحه اصلی

روادی

فرهنگ فارسی

تیره ای از کردان از طایفه (هذانی ) (ساکن اشنویه و حوالی آن ) که در ارمنستان اقامت گزیدند و خاندان روادیان ازین تیره اند.
ابو حامد محمد بن ابراهیم روادی مروزی از سلویه بن صالح بسیار روایت می کند ٠

لغت نامه دهخدا

روادی. [ رَ ] ( اِخ ) نام طایفه ای است از نژاد کرد که در قرون اولیه اسلام در ارمنستان در نزدیکیهای دونن سکونت داشتند و بگفته ابن اثیر بهترین تیره کردان بودند. ابن خلکان نام این ایل را با زبر«را» و «واو» می نگارد و پیداست که واو بی تشدید است و از این روی با کلمه «روادی » که نام خاندان وهسودان و مملان و با تشدید «واو» است تفاوت پیدا می نماید. شدادیان از این ایل کردی هستند و از اینجاست که ایشان را روادی نیز خوانده اند و حال آنکه رَوّادیان از نژاد عرب بودند که در زمان ابوجعفر منصور عباسی به آذربایجان آمدند و حکومت تبریز و اطراف آن را یافتند. شاذی بن مروان جد اعلای صلاح الدین ایوبی نیز از شعبه روادی بود. این طایفه از اکراد بمناسبت مقاتله با عیسویان و مدافعه از عالم اسلام شهرتی فراوان دارند. ( ازشهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 ص 270 ) ( از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ).

روادی. [ رَوْ وا ] ( ص نسبی ) نسبت است به رَوّاد که اسم مردی باشد. ( از لباب الانساب ).

روادی. [ رَوْ وا ] ( اِخ ) ابوحامد محمدبن ابراهیم روادی مروزی. از سلویةبن صالح بسیار روایت می کند و احمدبن سیار و محمدبن عبداﷲبن قهزاد از او روایت دارند. ( از لباب الانساب ).

روادی . [ رَ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از نژاد کرد که در قرون اولیه ٔ اسلام در ارمنستان در نزدیکیهای دونن سکونت داشتند و بگفته ٔ ابن اثیر بهترین تیره ٔ کردان بودند. ابن خلکان نام این ایل را با زبر«را» و «واو» می نگارد و پیداست که واو بی تشدید است و از این روی با کلمه ٔ «روادی » که نام خاندان وهسودان و مملان و با تشدید «واو» است تفاوت پیدا می نماید. شدادیان از این ایل کردی هستند و از اینجاست که ایشان را روادی نیز خوانده اند و حال آنکه رَوّادیان از نژاد عرب بودند که در زمان ابوجعفر منصور عباسی به آذربایجان آمدند و حکومت تبریز و اطراف آن را یافتند. شاذی بن مروان جد اعلای صلاح الدین ایوبی نیز از شعبه ٔ روادی بود. این طایفه از اکراد بمناسبت مقاتله با عیسویان و مدافعه از عالم اسلام شهرتی فراوان دارند. (ازشهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 ص 270) (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ).


روادی . [ رَوْ وا ] (اِخ ) ابوحامد محمدبن ابراهیم روادی مروزی . از سلویةبن صالح بسیار روایت می کند و احمدبن سیار و محمدبن عبداﷲبن قهزاد از او روایت دارند. (از لباب الانساب ).


روادی . [ رَوْ وا ] (ص نسبی ) نسبت است به رَوّاد که اسم مردی باشد. (از لباب الانساب ).



کلمات دیگر: