( مصدر ) ۱ - فرستادن ارسال . ۲ - جاری ساختن . ۳ - رایج کردن .
سبب روییدن شدن روییدن کنانیدن
سبب روییدن شدن روییدن کنانیدن
روانیدن . [ رُ دَ ] (مص ) سبب روییدن شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). روییدن کنانیدن . (ناظم الاطباء). رویانیدن . رویاندن . ظاهراًلهجه ای در رویانیدن است . و رجوع به رویانیدن شود.
روانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) جاری کردن . جریان دادن . (از اشتینگاس ): اِمْعان ؛ رفتن آب و روانیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رواندن شود. || رایج کردن . سبب رایج شدن . || فرستادن . ارسال کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || مناسب و لایق شدن . سزاوار گشتن . || قابل خرید و فروخت شدن متاع . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).