فیروزه گنبد. [ زَ یا زِ گُم ْ ب َ] ( اِ مرکب ) فلک. آسمان. فیروزه ایوان. فیروزه دریا. فیروزه سقف. فیروزه چادر. فیروزه چرخ :
کوس وحدت زن در این فیروزه گنبدکاندر او
از نوای کوس وحدت بر نوایی برنخاست.
کوس وحدت زن در این فیروزه گنبدکاندر او
از نوای کوس وحدت بر نوایی برنخاست.
خاقانی.