کلمه جو
صفحه اصلی

علی عربی

لغت نامه دهخدا

علی عربی . [ ع َ ی ِ ع َ رَ ] (اِخ ) ابن عمر عربی .مدرس . متوفی در حدود سال 980 هَ . ق . او را رساله ای است در علم بدیع. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 158).


علی عربی. [ ع َ ی ِ ع َ رَ ] ( اِخ ) نام وی در هدیة العارفین بصورت «علی بن عبداﷲ عربی حلی ، مشهور به ابن لجام و ملقب به علاءالدین » آمده است.وی اصولی و فقیه و محدث و مفسر بود و از سایر علوم عقلی و شرعی اطلاع داشت و در شهر حلب میزیست. و در سال 901 هَ. ق. درگذشت. او راست : 1- تعلیقی بر التوضیح در اصول فقه. 2- حاشیه بر شرح عقاید نسفی. از تفتازانی. 3- حواشی بر مقدمات أربع. ( از معجم المؤلفین از الشقائق النعمانیه طاش کبری ص 236 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 5 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 498 ).

علی عربی. [ ع َ ی ِ ع َ رَ ] ( اِخ ) ابن عمر عربی.مدرس. متوفی در حدود سال 980 هَ. ق. او را رساله ای است در علم بدیع. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 158 ).

علی عربی . [ ع َ ی ِ ع َ رَ ] (اِخ ) نام وی در هدیة العارفین بصورت «علی بن عبداﷲ عربی حلی ، مشهور به ابن لجام و ملقب به علاءالدین » آمده است .وی اصولی و فقیه و محدث و مفسر بود و از سایر علوم عقلی و شرعی اطلاع داشت و در شهر حلب میزیست . و در سال 901 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- تعلیقی بر التوضیح در اصول فقه . 2- حاشیه بر شرح عقاید نسفی . از تفتازانی . 3- حواشی بر مقدمات أربع. (از معجم المؤلفین از الشقائق النعمانیه ٔ طاش کبری ص 236 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 5 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 498).



کلمات دیگر: