عبدالله بن ... صحابی است
رواحه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( رواحة ) رواحة. [ رَ ح َ ] ( ع اِ ) سرور که به حدوث یقین حاصل شود و یافتن آن سرور را. ( از معجم متن اللغة ). سرور و خوشحالی که به یقین چیزی حاصل شود. ( ناظم الاطباء ). رَواح.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). رَویحة. ( معجم متن اللغة ). رجوع به رواح و رویحة شود.
رواحة.[ رَ ح َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن... صحابی است. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). رجوع به عبداﷲبن رواحة شود.
رواحة.[ رَ ح َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن... صحابی است. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). رجوع به عبداﷲبن رواحة شود.
رواحة. [ رَ ح َ ] (ع اِ) سرور که به حدوث یقین حاصل شود و یافتن آن سرور را. (از معجم متن اللغة). سرور و خوشحالی که به یقین چیزی حاصل شود. (ناظم الاطباء). رَواح .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). رَویحة. (معجم متن اللغة). رجوع به رواح و رویحة شود.
رواحة.[ رَ ح َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ... صحابی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). رجوع به عبداﷲبن رواحة شود.
کلمات دیگر: