کلمه جو
صفحه اصلی

فیضوضه

لغت نامه دهخدا

( فیضوضة ) فیضوضة. [ ف َ ض َ ] ( ع مص ) بسیار شدن آب ، چندانکه روان گردد. ( منتهی الارب ). فیض. فیضان. || لبالب رفتن رود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فیضان و فیض شود. || آشکار کردن راز را. ( منتهی الارب ). رجوع به فیض و فیضان شود.

فیضوضة. [ ف َ ض َ ] (ع مص ) بسیار شدن آب ، چندانکه روان گردد. (منتهی الارب ). فیض . فیضان . || لبالب رفتن رود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فیضان و فیض شود. || آشکار کردن راز را. (منتهی الارب ). رجوع به فیض و فیضان شود.



کلمات دیگر: