کلمه جو
صفحه اصلی

علی صقلی

لغت نامه دهخدا

علی صقلی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن حسن بن حبیب صقلی لغوی . مکنی به ابوالحسن . ابن قطاع نام او را آورده و گوید که وی ازلغویان انگشت شمار بود و در نقد شعر و معانی آن نیز تبحر داشت . (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 115).


علی صقلی. [ ع َ ی ِ ص َ ] ( اِخ ) ابن حسن بن حبیب صقلی لغوی. مکنی به ابوالحسن. ابن قطاع نام او را آورده و گوید که وی ازلغویان انگشت شمار بود و در نقد شعر و معانی آن نیز تبحر داشت. ( از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 115 ).

علی صقلی. [ ع َ ی ِ ص َ ] ( اِخ ) ابن حسن صقلی قزوینی. محدث و حافظ بود و به سال 403 یا 404 هَ. ق. درگذشت. او راست : سرورالاسرار من کلام الشیوخ للاخبار. ( از معجم المؤلفین از لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 220 ).

علی صقلی. [ ع َ ی ِ ص َ ] ( اِخ ) ابن جعفربن علی سعدی صقلی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم.رجوع به ابن قطاع و علی ( ابن جعفربن علی... ) شود.

علی صقلی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن جعفربن علی سعدی صقلی . مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم .رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفربن علی ...) شود.


علی صقلی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن حسن صقلی قزوینی . محدث و حافظ بود و به سال 403 یا 404 هَ . ق . درگذشت . او راست : سرورالاسرار من کلام الشیوخ للاخبار. (از معجم المؤلفین از لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 220).



کلمات دیگر: