سفرکردن
مهار یا چرم یا آهن که بر پشت بینی استر نهند چنانکه حکمت مر اسب را اسفره و سفر و سفائر جمع .
مهار یا چرم یا آهن که بر پشت بینی استر نهند چنانکه حکمت مر اسب را اسفره و سفر و سفائر جمع .
سفار. [ س ِ ] (ع اِ) مهار یا چرم یا آهن که بر پشت بینی استر نهند چنانکه حکمت مر اسب را. اسفرة و سفر و سفائر، جمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آهن که بر بینی اشتر نهند چنانکه حکمة بر دهن اسب . ج ، سُفُر. (مهذب الاسماء).
سفار. [ س ُ ] (اِ) مخفف سوفار است . (آنندراج ). رجوع به سوفار شود.