حیدرعلی قلمداران قمی فرزند اسماعیل در سال ۱۲۹۲ خورشیدی در روستای دیزیجان در۵۵ کیلومتری جاده قم متولد گردید. وی در پنج سالگی مادرش را از دست داد و در سن ۱۵ سالگی شاهد فوت پدرش نیز بود. در ۳۰ سالگی به خدمت ادارهٔ فرهنگ قم درآمد. از آن پس در روزنامه های «استوار» و «سرچشمه» در قم و «وظیفه» در تهران مقاله می نوشت. مجله یغما نیز مقالات و اشعار وی را چاپ می کرد و همچنین مقالات فقهی او در مجلهٔ «حکمت» که سید محمود طالقانی و مهدی بازرگان در آن قلم می زدند به چاپ می رسید.
وی با محمد خالصی دیدار و مکاتبه داشته و کتاب های «المعارف المحمدیه» - «الإسلام سبیل السعادة والسلام» - کتاب سه جلدی «إحیاء الشریعه» و آثار دیگر او را ترجمه کرده بود.
با مهدی بازرگان در ارتباط بوده و وی پس از آزاد شدن از زندان چهار مرتبه برای دیدار با حیدرعلی قلمداران به قم آمد.
زمانی علی شریعتی به یکی از دوستان خود که با قلمداران آشنایی داشت گفته بود که قلمداران سهم بزرگی در جهت بخشیدن به افکار او داشته و بدین جهت مشتاق دیدار او بود. این دیدار هرگز عملی نشد.
وی از دوران جوانی به آثار محمد خالصی علاقه مند بود و به ترجمه آنها همت گماشت. درمقالاتی که خود وی در نشریات مختلف منتشر می کرد توجهش روی اصلاح دین و زدودن خرافات و بازگشت به قرآن بود و در این راستا به نقد گرایش های غلوآمیز پرداخت و در همین زمان کتاب «راه نجات از شّر غُلات» را نوشت. در این کتاب او به نقد و رد شفاعت، غلو، و زیارت پرداخته و اعتقاد شیعه به وجود خمس را مورد سؤال قرار داد. کتاب دیگر وی «شاهراه اتحاد» نقد اعتقاد رایج شیعه در مورد امامت بود.با توجه به تعصب خاصی که قلمداران در اجرای احکام اسلام داشت منتقدان او را متهم به وهابیگری نمودند. (رسول جعفریان)
بعد از از انقلاب در تابستان ۱۳۵۸ خورشیدی شب بیستم رمضان سال ۱۳۹۹ هجری قمری که قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا می گذراند مهاجمی ناشناس نیمه شب وارد خانهٔ او شد و به او در حالت خواب شلیک کرده و گریخت، لیکن علی رغم فاصله بسیار کم گلوله فقط پوست گردن او را زخمی کرد.در اواخر عمر، مقامات او را درحالی که دو بار سکته مغزی نموده و در منزل بستری بود دستگیر و به زندان ساحلی قم منتقل کردند ولی با وساطت حسینعلی منتظری که در آن موقع قائم مقام خمینی بود وی آزاد شد.
او در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۸ بعد از ۸ سال بیماری وفات یافت و در قبرستان باغ بهشت قم دفن گردید.
وی با محمد خالصی دیدار و مکاتبه داشته و کتاب های «المعارف المحمدیه» - «الإسلام سبیل السعادة والسلام» - کتاب سه جلدی «إحیاء الشریعه» و آثار دیگر او را ترجمه کرده بود.
با مهدی بازرگان در ارتباط بوده و وی پس از آزاد شدن از زندان چهار مرتبه برای دیدار با حیدرعلی قلمداران به قم آمد.
زمانی علی شریعتی به یکی از دوستان خود که با قلمداران آشنایی داشت گفته بود که قلمداران سهم بزرگی در جهت بخشیدن به افکار او داشته و بدین جهت مشتاق دیدار او بود. این دیدار هرگز عملی نشد.
وی از دوران جوانی به آثار محمد خالصی علاقه مند بود و به ترجمه آنها همت گماشت. درمقالاتی که خود وی در نشریات مختلف منتشر می کرد توجهش روی اصلاح دین و زدودن خرافات و بازگشت به قرآن بود و در این راستا به نقد گرایش های غلوآمیز پرداخت و در همین زمان کتاب «راه نجات از شّر غُلات» را نوشت. در این کتاب او به نقد و رد شفاعت، غلو، و زیارت پرداخته و اعتقاد شیعه به وجود خمس را مورد سؤال قرار داد. کتاب دیگر وی «شاهراه اتحاد» نقد اعتقاد رایج شیعه در مورد امامت بود.با توجه به تعصب خاصی که قلمداران در اجرای احکام اسلام داشت منتقدان او را متهم به وهابیگری نمودند. (رسول جعفریان)
بعد از از انقلاب در تابستان ۱۳۵۸ خورشیدی شب بیستم رمضان سال ۱۳۹۹ هجری قمری که قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا می گذراند مهاجمی ناشناس نیمه شب وارد خانهٔ او شد و به او در حالت خواب شلیک کرده و گریخت، لیکن علی رغم فاصله بسیار کم گلوله فقط پوست گردن او را زخمی کرد.در اواخر عمر، مقامات او را درحالی که دو بار سکته مغزی نموده و در منزل بستری بود دستگیر و به زندان ساحلی قم منتقل کردند ولی با وساطت حسینعلی منتظری که در آن موقع قائم مقام خمینی بود وی آزاد شد.
او در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۸ بعد از ۸ سال بیماری وفات یافت و در قبرستان باغ بهشت قم دفن گردید.
wiki: حیدرعلی قلمداران