کلمه جو
صفحه اصلی

بهره برداری کردن

فارسی به انگلیسی

exploit, tap

مترادف و متضاد

operate (فعل)
قطع کردن، عمل کردن، بکار انداختن، اداره کردن، گرداندن، راه انداختن، بفعالیت واداشتن، بهره برداری کردن، دایر بودن، عمل جراحی کردن

utilize (فعل)
بکار زدن، بکار گرفتن، بهره برداری کردن، استفاده کردن از، مورد استفاده قرار دادن، بمصرف رساندن


کلمات دیگر: