پیوسته، بهم امیخته
بهم امیخته
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( بهم آمیخته ) ( اسم ) مخلوط در هم شده .
لغت نامه دهخدا
( بهم آمیخته ) بهم آمیخته. [ ب ِهََ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مخلوط. درهم شده. ( فرهنگ فارسی معین ). درهم و مخلوط و مختلط. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: