کلمه جو
صفحه اصلی

جوش منقطع

فرهنگ فارسی

جوش ناپیوسته با فاصله‌های معین


فرهنگستان زبان و ادب

{intermittent weld} [جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب] جوش ناپیوسته با فاصله های معین


کلمات دیگر: