دسترسی
فارسی به انگلیسی
access, resort, ability
access, approach, reach
فارسی به عربی
توفر , مدی , وصول
مترادف و متضاد
دسترسی، دسترس، دست یابی، راه، راه دسترس، مدخل، اجازه دخول، تقریب، وسیله حصول، بروز مرض، اصابت، دسترسی یا مجال مقاربت، تقرب به خدا، حمله
دسترسی، دسترس پذیری، فراهمی، قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید
دسترسی، دستیابی پذیری، امکان نزدیکی، قابلیت وصول، وسیله وصول، امادگی برای پذیرایی
دسترسی، قابلیت تقرب
دسترسی، حوزه، حدود، محدوده، رسایی، چشم رس، تیر رس، برد، خط مبنا، منحنی مبنا
فرهنگ فارسی
قدرت توانایی .
قوت توان امکان
قوت توان امکان
لغت نامه دهخدا
دسترسی. [ دَ رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) قدرت و توانائی. ( ناظم الاطباء ). قوت. توان. امکان. ( با داشتن و نداشتن صرف شود ) :
گر دست کرامتی ترا هست
از دسترسی بود نه زین دست.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم.
گر دست کرامتی ترا هست
از دسترسی بود نه زین دست.
نظامی.
- دسترسی داشتن ؛ امکان وصول داشتن : نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم.
سعدی.
فرهنگ عمید
۱. قدرت، توانایی، قدرت دست یافتن به چیزی.
۲. توانگری.
۲. توانگری.
دانشنامه آزاد فارسی
دسترسی (Access)
(یا: دستیابی) داشتن اجازۀ ورود به یک سیستم رایانه ای یا داشتن اجازه برای دیدن، خواندن یا انجام عملیاتی با یک پایگاه داده ای. دسترسی معمولاً در رابطه با فایل ها، دیسکها، رکوردها و یا ورود به شبکه های اطلاعاتی معنا می یابد.
(یا: دستیابی) داشتن اجازۀ ورود به یک سیستم رایانه ای یا داشتن اجازه برای دیدن، خواندن یا انجام عملیاتی با یک پایگاه داده ای. دسترسی معمولاً در رابطه با فایل ها، دیسکها، رکوردها و یا ورود به شبکه های اطلاعاتی معنا می یابد.
wikijoo: دسترسی
فرهنگستان زبان و ادب
{access} [مهندسی مخابرات] امکان استفاده از خدمات یا مراکزی که در شبکه موجود است
{access road} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] راهی ارتباطی که از مسیر اصلی منشعب شود و امکان دسترسی به خیابان های اطراف را میسر سازد * این معادل مخفف "راه دسترسی" است.
{access road} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] راهی ارتباطی که از مسیر اصلی منشعب شود و امکان دسترسی به خیابان های اطراف را میسر سازد * این معادل مخفف "راه دسترسی" است.
کلمات دیگر: