کلمه جو
صفحه اصلی

قورتلو

لغت نامه دهخدا

قورتلو. ( اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل ، سکنه آن 165 تن. آب آن از چشمه و چاه. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قورتلو. ( اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل ، سکنه آن 156 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قورتلو. ( اِخ ) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل ، سکنه آن 155 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است. را مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قورتلو. (اِخ ) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل ، سکنه ٔ آن 155 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است . را مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


قورتلو. (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل ، سکنه ٔ آن 165 تن . آب آن از چشمه و چاه . محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


قورتلو. (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل ، سکنه ٔ آن 156 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).



کلمات دیگر: