کلمه جو
صفحه اصلی

کلواذانی

لغت نامه دهخدا

کلواذانی. [ ک َل ْ ] ( ص نسبی ) نسبت است به کلواذی و آن از روستاهای بغداد است و منسوب بدان جا را کلوذانی و کلواذی نیز گویند. گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. ( از لباب الانساب ص 49 )

کلواذانی. [ ک َل ْ ] ( اِخ ) ابوالخطاب محفوظبن احمدبن الحسن بن احمد. فقیه حنبلی ( 432 - 510 هَ. ق. ) وی از ابومحمد الجوهری و ابوطالب العشاری و جز آنها حدیث شنود و گروهی از ائمه از وی استماع حدیث کردند. او را اشعاری لطیف است. ( از لباب الانساب ).

کلواذانی . [ ک َل ْ ] (اِخ ) ابوالخطاب محفوظبن احمدبن الحسن بن احمد. فقیه حنبلی (432 - 510 هَ. ق .) وی از ابومحمد الجوهری و ابوطالب العشاری و جز آنها حدیث شنود و گروهی از ائمه از وی استماع حدیث کردند. او را اشعاری لطیف است . (از لباب الانساب ).


کلواذانی . [ ک َل ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به کلواذی و آن از روستاهای بغداد است و منسوب بدان جا را کلوذانی و کلواذی نیز گویند. گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. (از لباب الانساب ص 49)



کلمات دیگر: