کلمه جو
صفحه اصلی

قورق

فرهنگ فارسی

( صفا اسم ) ۱ - منع کرده شده ممنوع ۲ - جایی که ورود اشخاص غیر مجاز در آن قدغن باشد . یا قورق شدن . منع شدن ممنوع بودن : قورق شد گفتگوی می بدان نحو که ساقی نامه شد از نسخه ها محو .
دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج .

لغت نامه دهخدا

قورق . [ ق ُ رُ ] (ترکی ، اِ) قُرُق . قوروق . غرق . منعکرده شده :
قورق شد گفتگوی می بدان نحو
که ساقی نامه شد از نسخه ها محو.

اثر (از آنندراج ).


رجوع به قرق شود.

قورق . [ ق ُرِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج ، سکنه ٔ آن 390 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


قورق. [ ق ُ رُ ] ( ترکی ، اِ ) قُرُق. قوروق. غرق. منعکرده شده :
قورق شد گفتگوی می بدان نحو
که ساقی نامه شد از نسخه ها محو.
اثر ( از آنندراج ).
رجوع به قرق شود.

قورق. [ ق ُرِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج ، سکنه آن 390 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

دانشنامه عمومی

قورق، روستایی از توابع بخش موچش شهرستان کامیاران در استان کردستان ایران است ، این روستا در 40 کیلیومتری شهر سنندج قرار داد و از روستای های اطراف آن می توان روستای پنیران در شرق این روستا در جنوب آن روستای خامسان و غرب آن روستای کویک را نام برد ، اکثر این روستاهای منطقه موچش دارای نمایی زیبا می باشد که این روستا نیز از این نعمت الهی برخوردار است ، شغل مردم این روستا دامداری و کشاورزی و قالیبافی است.
این روستا در دهستان امیرآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۵۱ نفر (۱۷۷خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: