کلمه جو
صفحه اصلی

قورتلار

لغت نامه دهخدا

قورتلار. ( اِخ ) قوردلار. دهی است از دهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب ،سکنه آن 564 تن. آب آن از نهر. محصول آن غلات ، حبوب و محصول دامی و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قورتلار. ( اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر، سکنه آن 78 تن. آب آن از رودخانه آلجیا و چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قورتلار. (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر، سکنه ٔ آن 78 تن . آب آن از رودخانه ٔ آلجیا و چشمه . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


قورتلار. (اِخ ) قوردلار. دهی است از دهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب ،سکنه ٔ آن 564 تن . آب آن از نهر. محصول آن غلات ، حبوب و محصول دامی و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


دانشنامه عمومی

نام بخشی از توابع سراب و پارساباد. در حال حاضر (سال 1395) این طایفه حدود 11 هزار نفر جمعیت دارد و یکی از تولیدکنندگان شیر گوسفند و لبنیات و گوشت کشور است.



کلمات دیگر: