کلمه جو
صفحه اصلی

کلوده

لغت نامه دهخدا

کلوده. [ ک ُ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اهلمرستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

دانشنامه عمومی

کلوده روستایی در دهستان اهلمرستاق جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۲۵ نفر (۲۹۷خانوار) بوده است. این روستا به دلیل قرار گرفتن در سر راه ۱۴ روستای منطقه از اهمیت خاصی برخوردار است. کلوده از نظر جمعیتی بزرگ ترین روستای منطقه است کلوده دارای دو مسجد خاتم الانبیاء واقع در گلزار شهدا و مسجد امام حسین واقع در بازار و دارای دو حسینیه، حسینیه امام خمینی و حسینیه علی ابن ابیطالب می باشد..
کلوده دهی از دهستان اهلمرستاق بود که در همان سال سفر ناصر الدین شاه ظاهراً ده خانوار جمعیت داشته که بر اساس محققان در رژیم گذشته بنگاه توتون و تنباکو در آنجا تأسیس گردید که در اراضی نسبتا وسیعی به صورت دولتی اداره می شد. که محصولات آن شامل توتون، تنباکو، زردچوبه و کلم بود. رابینو نویسنده کتاب مازندران و استرآباد که به مدت شش سال از سال ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۱ شمسی کنسول دولت بریتانیا در رشت بود در سالهای بهار ۱۲۸۸ و پاییز ۱۲۸۹ در سراسر مازندران و گرگان مسافرت می کند که تمام خط سیر خود مشاهدات خود را به جمع آوری پرداخته، او می نویسد :به اهلمرو د که شعبه هراز است رسیدیم قریه اهلم در حدود سه ربع فرسخ از دریا و سه فرسخی سولده واقع است. سپس به رودخانه هراز آمدیم و از روی پل که با الوار ساخته بودند عبور کردیم و از محمودآباد راه خود را به سمت جنوب تعقیب نموده و از لکه موزی که قریه ای متعلق به تلیکسر و بعد از خود تلیکسر و ترسو و از میان جنگل انبوهی عبور کرده به خط آهن قدیمی رسیدیم که یگانه وسیله ارتباط بین محمودآباد و آمل بشکل راه باریکی در آمده که به ندرت از آنجا رفت و آمد می کردند که بعد ار عبور از گالشپل و ده کوچک به معصوم آباد و... رسیدیم که این ده کوچک همان کلوده است.
آیین پیر عَلَم کلوده که چیزی حدود ۳۰۰ سال در هفتم محرم برگزار می شود تاکنون زائران زیادی را از اقصی نقاط کشور پذیرا است. این پیر عَلَم توسط خاندان جمالی که در روستای کلوده از شهرستان محمود آباد زندگی می کنند دست به دست گشته است. این عَلَم با روسری هایی که مردم نذر می کنند در هفتم محرم پوشانده شده و تا یک ماه قبل از آغاز محرم سال بعد در تکیه این روستا می ماند.


کلمات دیگر: