بسیار نفع و منعم بر خلق ٠ کسی که نفع بسیار به مردم می رساند ٠ کثیر العطایا و بسیار سود رساننده و منعم بر خلق ٠
نفاح
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نفاح. [ ن ُ ] ( ع مص ) نفح. نفحان. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). نفوح. ( متن اللغة ). رجوع به نَفح شود.
نفاح. [ ن َف ْ فا ]( ع ص ) بسیار نفع و منعم بر خلق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که نفع بسیار به مردم می رساند. ( ناظم الاطباء ). کثیرالعطایا و بسیار سودرساننده و منعم بر خلق.( از اقرب الموارد ). کثیرالنفحات. کثیرالعطایا. ( از المنجد ). || تندبوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیز معطر و خوشبوی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نفح شود. || ( اِ ) شوی زن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
نفاح. [ ن َف ْ فا ]( ع ص ) بسیار نفع و منعم بر خلق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که نفع بسیار به مردم می رساند. ( ناظم الاطباء ). کثیرالعطایا و بسیار سودرساننده و منعم بر خلق.( از اقرب الموارد ). کثیرالنفحات. کثیرالعطایا. ( از المنجد ). || تندبوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیز معطر و خوشبوی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نفح شود. || ( اِ ) شوی زن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
نفاح . [ ن َف ْ فا ](ع ص ) بسیار نفع و منعم بر خلق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که نفع بسیار به مردم می رساند. (ناظم الاطباء). کثیرالعطایا و بسیار سودرساننده و منعم بر خلق .(از اقرب الموارد). کثیرالنفحات . کثیرالعطایا. (از المنجد). || تندبوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیز معطر و خوشبوی . (ناظم الاطباء). رجوع به نفح شود. || (اِ) شوی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
نفاح . [ ن ُ ] (ع مص ) نفح . نفحان . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). نفوح . (متن اللغة). رجوع به نَفح شود.
کلمات دیگر: