کلکلانه. [ ک َ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) کلکلانج. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : صفت کلکلانه سرد، که در این علت سود دارد بگیرند، برگ مازریون و هلیله زرد مقشر و غاریقون... ( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). دواء الکرکم تألیف محمد زکریا، کلکلانه تألیف او و کلکلانه دیگر تألیف عیسی صهار بخت. ( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کلکلانج شود.
کلکلانه
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر: