نفس کشتن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
(مصدر ) نفس خود را از پیروی هوی و هوس و تمایلات باز داشتن .
لغت نامه دهخدا
نفس کشتن. [ ن َ ک ُ ت َ ] ( مص مرکب ) با هوای نفس جنگیدن. هوای نفس را در خود کشتن :
فراق روی تو آن روز نفس کشتن بود
نظر به روی توامروز روح پروردن.
ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار.
فراق روی تو آن روز نفس کشتن بود
نظر به روی توامروز روح پروردن.
سعدی.
یار از برای نفس گرفتن طریق نیست ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار.
سعدی.
کلمات دیگر: