نفس ناطقه ٠
نفس سخنگوی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نفس سخنگوی. [ ن َ س ِ س ُ خ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس ناطقه. رجوع به نفس ناطقه شود :
و اکنون که عقل و نفس سخنگوی خود منم
از خویشتن چه باید کردن حذر مرا.
و اکنون که عقل و نفس سخنگوی خود منم
از خویشتن چه باید کردن حذر مرا.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: